تعمیرکار به قلم میلاد سرداری
پارت هشتاد و نهم
زمان ارسال : ۷۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
جعفر آقا یک پایش را انداخت روی پای دیگر و نفس عمیقی کشید و گفت:
- خب بگو تا جعفر نجاتت بده.
- آره جعفر باید نجاتم بدی.
نفس گرفت و ادامه داد:
- از وقتی ارغوان اومده تردید پیدا کردم.
- آخرین بار که راجعبهش حرف زدی م ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
00جعفردرست میگه بعضیهانیروی کلام دارن بعضی هم نیروی عشق،دارندجادویانیروی اقاخشایارمی تونست توکاربدیابرای ثروت زیاداستفاده بشه ولی نشدفقط منظورازکشتن ارغوان🤔🙏⚘