پارت هشتاد و نهم

زمان ارسال : ۷۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

جعفر آقا یک پایش را انداخت روی پای دیگر و نفس عمیقی کشید و گفت:

- خب بگو تا جعفر نجاتت بده.

- آره جعفر باید نجاتم بدی.

نفس گرفت و ادامه داد:

- از وقتی ارغوان اومده تردید پیدا کردم.

- آخرین بار که راجع‌بهش حرف زدی م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید