پارت چهل

زمان ارسال : ۱۰۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه

چند روز بعد با کامران ملاقات کرد. همان رستوران همیشگی به صرف شام. منتظر فرصتی بود تا از او در مورد گذشته‌اش بپرسد و آن شب صبوری نکرد و حین خوردن شامی که میل چندانی به آن نداشت لب به سخن باز کرد.

-تو چرا تا حالا از گذشته‌ چیزی به من نگفتی؟ چیزی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.