گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت دویست و چهل و پنجم
زمان ارسال : ۵۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
یک ساعتی در سکوت سر روی میز گذاشته بود. پلکهای سنگینش رفتهرفته گرم میشد و چیزی نمانده بود در عالم بیخبری فرو رود که ناگهان گوشی موبایلش که زیر دستش بود، لرزید. سریع سر بلند کرد و به گوشی چشم دوخت؛ شمارهی سرگروه بود. بیمعطلی تماس را وصل کرد:
-الو.
سر و صدای وحشتناکی آنسویِ خط به گوش میرسید. دختری جیغ میزد و مردی سرش فریاد میزد تا ساکت شود و در میانِ آن همهمه سرگروه دا
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.