گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و هشتاد و هفتم
زمان ارسال : ۹۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
دعادعا میکردم که احتمالاتم اشتباه باشد و آن موتورسواران اصلاً در تعقیب من نباشند. ولی وقتی ماشین از پیچ کوچه پیچید و به چشم دیدم که آن موتورسواران به دنبالِ ما راه افتادند، اشهدِ خودم را خواندم.
هویتم برای یکی از این سه گروه لو رفته بود. حالا کی؟ خدا داند.
تمام طول مسیر مضطرب به صندلی ماشین تکیه زده و از آینه بقل بیرون را تماشا میکردم. رانندهی موتور سمجتر از این حرفها بود
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.