شاخه سرخ ارغوان به قلم اعظم افتخاری
پارت سی و یکم
زمان ارسال : ۱۲۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
با دیدن پیامک شکش به یقین تبدیل شد. توانست خودکاری بیابد و با عجله شماره را کف دستش نوشت. با دیدن کامران که از دستشویی برمیگشت فوری موبایل را سر جایش گذاشت و با باقیمانده غذا مشغول شد. او به میز رسید. ارغوان پرسید: حالت خوبه؟ نکنه دوباره میگرنت عود ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یانا
00جالبه طفلی کامران نمیدونم چ ا یه لحظه دلم برای کامران سوخت