پارت هفتاد و هفتم :

_ چی می‌خواستی بگی سوگل
لبم را آرام به دندان گرفتم و لیوان را روی میز گذاشتم:
_ پسر عموم خواستگارمه ،گذشته ای با هم نداریم .
آرمان خونسردانه مرا نگریست ،لبخندی عمیق روی لب‌هایش نشست:
_یکی از بهترین خبرهایی بود که می‌شد بهم داد
دلم لرزید چیزی از اعماق وجودم ، آرمان را برایم یک خاصیت شگفت انگیز نشان می‌داد خاصیت عشق .
و این حرف آرمان تمام حالت‌های بد را از روحم پاک

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۹۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.