رویای آشفته به قلم سمیه هرمزی
پارت سی و سوم :
صبح که از در عمارت بیرون می رود،هنوز چند قدم بر نداشته صدای آیه او را در جایش میخکوب میکند.
-اوغور بخیر،کجا با این عجله،گوسفند چِرا می بری؟
خیال نفسی عمیق کشیده تا به خودش مسلط باشد و بعد با لبخندی ژکوند سمت آیه بر می گردد.
-صبح قشنگت بخیر عمه.
-کجا ناشتا و چیزی نخورده؟
کف دستان عرق کرده اش را به مانتویش میمالد.
-قبل کلاس پیانو خرید دارم میخوام انجام بدم.
آیه
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۸۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سمیه هرمزی | نویسنده رمان
توضیح داده شد
۶ ماه پیشAa
00عالی وزیبا ممنون👏🌹
۶ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
ممنون از همراهیتون
۶ ماه پیش....
00عالی بود. ممنون از نویسنده
۶ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
ممنون از همراهیتون
۶ ماه پیشملیحه
۴۲ ساله 00خیلی قشنگه
۶ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
ممنون از همراهیتون
۶ ماه پیش
مریم گلی
40من بازم متوجه نشدم که چرا بخاطر شروین مجبور شد از خیال دست بکشه ،ممنونم نویسنده جان