پارت سی و هشتم :


با دیدن چهره خونسرد آراز برای لحظه‌ای ماتش برد و چنان خونسردانه نگاهش می‌کرد که انگار هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است به سمت شیر آب سرد گوشه سمت راست رفت و شلنگ سیاه دور آن را باز کرد شیر آب را باز کرد و بعد فشار آب را مستقیم به سمت شبانه گرفت شبانه برای لحظه‌ای از برخورد آب یخ به بدنش آرام گرفت و بعد یک دفعه دچار لرز شد لرزش آب که قطع شد از سر یخ زدگی دستانی که محافظ صورتش گرفته بود را دوب

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۰۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • پرنیا

    00

    یاخدا یکی ب دادش برسه 😭😭

    ۱ هفته پیش
  • Setayesh

    00

    یا خدا من از ترس دارم سکته میکنم

    ۳ هفته پیش
  • شفق

    10

    میخوام بقیه اشو بخونم اگر بزاری

    ۳ هفته پیش
  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    جان؟

    ۳ هفته پیش
  • برکه

    00

    عالی بود

    ۴ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.