پارت بیست و پنجم

زمان ارسال : ۵۴ روز پیش


دکتر یاوری را تاکنون این همه ناراحت ندیده بودم:


- اگه باغبون خونه مادر زنم رو اتفاقی تو بیمارستان نمی‌‌دیدم؛ متوجه نقشه آن‌ها نمی‌شدم. پیر مرد تا منو دید زد زیر گریه که بعد این همه سال کار حالا اخراجش کرده بودن. ازم خواست که بر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید