ماه در مه به قلم محبوبه لطیفی
پارت بیست و پنجم :
دکتر یاوری را تاکنون این همه ناراحت ندیده بودم:
- اگه باغبون خونه مادر زنم رو اتفاقی تو بیمارستان نمیدیدم؛ متوجه نقشه آنها نمیشدم. پیر مرد تا منو دید زد زیر گریه که بعد این همه سال کار حالا اخراجش کرده بودن. ازم خواست که بر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ریحانه
00تا اینجا عالی بودهه منتظرم بقیشو بخونم ولی چزا نمیشه؟؟؟