هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت صد و چهارده
زمان ارسال : ۷۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
لباسهای زنانه پوشیده و موهایش را در پس شالی پنهان کرده بود. چشمانش هنوز سرخ بود و امیدش را از دست داده بود.
مدالیون و عکسهای پدر و مادرش را در زیر سوتیناش جای داده بود. تنها خاطرهی به جا مانده از ایران و عزیزان از دست دادهاش!
_وقت حرکته تانیا!
صدای پر انرژی مهران و چهرهی جدیدش برآشفتش. مهران گریم کرده بود. فرم موها و ریشش را تغییر داده و رنگ پوستش را نیز تیرهتر کرد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.