پارت بیست و ششم

زمان ارسال : ۱۴۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه


هوشمند که می‌خندد نا امید از فکر احمقانه‌اش شیشه را پایین کشیده برای فریب هوشمند به ظاهر به فردی می گوید:اون ماشینو تعقیب کنید یه دختره رو بلند کرد.دارم زنگ می زنم پلیس.

هادی که آن دختر را در ماشین می اندازد کوروش در گوشی فریاد می‌زند: ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.