پارت شصت و چهارم

زمان ارسال : ۱۰۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

صبح با صدای شهرزاد از خواب بیدار شد. آفتاب درآمده و نزدیک‌‌های ظهر بود. صدای شهرزاد را شنید که از پشت در اتاق با بی‌‌صبری می‌‌پرسید:

ـ نگار، می‌‌تونم بیام تو؟

با گیجی روی تخت نشست و جواب داد:

ـ آره، بیا تو.

شهرزاد در را هل ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.