قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت صد و سی و ششم
زمان ارسال : ۱۱۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
استارت زدم و بدون مکث پا روی گاز گذاشتم.
وقتی ماشین حرکت کرد، مرد از پشت سرم هوار زد:
- وایستا زنیکهی عوضی، هر گوری بری پیدات میکنم. داری ماشین دولت رو میدزدی، جرمت رو زیاد نکن.
گاز را بیشتر فشار دادم و باز صدای تیر بلند شد. شیشهی جلوی جیپ سوراخ شد و تا اطراف شیشه به شکل یک عنکبوت بزرگ ترک خورد اما نریخت. فقط شانس یاریام کرده بود که آن تیر الان توی سرم ن
مریم گلی
10خیلی قشنگ مینویسی ،قلمت پایدار نویسنده جان