عطر به قلم راضیه نعمتی
پارت سی و هفتم
زمان ارسال : ۱۴۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
پس از رفتن شاهرخ چهرهی آشنایی مقابل چشمان سهند نمایان شد. نگار بود که با چهرهای آزرده درون کافه میآمد. ناراحتی خود را از یاد برد و زود متوجه شد او به چه دلیل آنجاست. فقط کاش پدرش او را زودتر در جریان قرار داده بود تا دفاعیهای برای خودش آماده ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
00واقعانگارخیلی ساده عاشقه ولی اگه انتخابش سهندبودشاهرخ قبول میکردمهرداداحساس نفرت ازخودش نمیکردوبیماریش بدتربشه🙏💞⚘