پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۹۲ روز پیش

خیال سهند تا حدودی آسوده شد و با احترام به صندلی اشاره کرد:

ـ بفرمایید بشینید.

نگار معذب روی همان صندلی که سهند اشاره کرده بود، نشست و صدای او را از بالای سرش شنید:

ـ چی میل دارید؟

ـ ممنونم. چیزی نمی‌‌خورم. باید زود برم خ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید