پارت پانزده

زمان ارسال : ۱۰۸ روز پیش

فصل 5

تا ساعتی بعد میهمانان از راه می‌‌رسیدند و همه در تکاپو بودند. نگار که دل توی دلش نبود مرتب از هال به آشپزخانه می‌‌آمد و از مادرش می‌‌پرسید:

ـ مامان همه چی اوکیه؟

هما هر دفعه به دخترش اطمینان می‌‌داد همه چیز مرتب است اما نگا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید