پارت صد و دوم

زمان ارسال : ۹۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

_بذار... بر...
باز هم کلمات را گم کرد و این‌بار مهران را به خنده‌ای بلند واداشت.
_حقیقتش اینه که از رفتن خبری نیست دختر تهرانی! تو برای من سکوی پرتابی بودی که میونه‌ی راه شکستی. دلیلی نمی‌بینم بخوام تعمیرت کنم!
نگاهی به اطراف انداخت.
_کسی نیست هواتو داشته باشه. همشون پشت اون تصادفه جا موندن!
باز هم خندید. خیابان‌ها تاریک و شلوغ بودند و تانیا برق چراغ‌های شبانه را بر صور

111
33,697 تعداد بازدید
164 تعداد نظر
141 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.