گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و پنجاه و سوم
زمان ارسال : ۱۴۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
هوا را عمیقاً درونِ ریههای جا داد. به طور کامل سمتم چرخید و سعی کرد لبخندی روی لبش بنشاند تا حکم نقابی را داشته باشد که من نتوانم احساساتش را از چهرهاش بخوانم.
دستش سمتم دراز شد و طرهای از موهایم که روی صورتم افتاده بود را با سر دو انگشت وسطی و سبابهاش کنار زد. نگاهش را مستقیم درونِ چشمهای من دوخت و نفس زد:
-باید بدونی، تو همه چیزو راجعبه من باید بدونی. این هدف ماست؛ زنده ن
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.