شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت پنجم
زمان ارسال : ۲۱۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
- بی من نرو تپش... من که برای کارات "نه" نمیارم؛ بهم بگو!
به سان همیشه جدی و محکم حرف زده بود. حامی و مطمئن؛ اما بی حس! و چقدر دل کوچک تپش از این بی حسی ها یخ کرده بود و ترک خورده بود... حالا اما مدتها بود که دیگر عادت کرده بود. پس تنها لبخند ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هلنا
00سلام آرش کیه چرا هی به تپش اهمیت میده؟ رمانتون خیلی خفنه ها🥺🥺🥺🥺🥺🥺