هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت هفتاد و دوم :
به اتاق خوابش برگشت. لیا آنجا نبود. رکابی سفیدش را درآورد و به بازتاب تصویرش در شیشهی شبزده نگریست. تمام خاطرات تلخ گذشته بر سرش هوار شده بود. سالها با نفرت زندگی کردن از او جانوری ساخته بود که خودش هم درکی از آن نداشت.
در تمام سالهای تنهایی زندگیاش، تنها لیا پشتیبانش بود. زمانهایی که رئیس کتکش میزد و تحقیرش میکرد، وقتهایی که سامین به او میخندید و لیلا با اخم و تخم،
ایسان
00خیلی خوب