پارت هفتاد و دوم :

به اتاق خوابش برگشت. لیا آن‌جا نبود‌. رکابی سفیدش را درآورد و به بازتاب تصویرش در شیشه‌ی شب‌زده نگریست. تمام خاطرات تلخ گذشته بر سرش هوار شده بود. سال‌ها با نفرت زندگی کردن از او جانوری ساخته بود که خودش هم درکی از آن نداشت.
در تمام سال‌های تنهایی زندگی‌اش، تنها لیا پشتیبانش بود. زمان‌هایی که رئیس کتکش می‌زد و تحقیرش می‌کرد، وقت‌هایی که سامین به او می‌خندید و لیلا با اخم و تخم،

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۲۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • ایسان

    00

    خیلی خوب

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.