پارت ده

زمان ارسال : ۱۲۱ روز پیش

۰می‌خونه پر‌سرباز بود، رقاص‌اون‌شب‌‌یه‌زن توپر‌ بود و با‌هر‌ حرکت‌دل‌همه‌رو به‌بازی می‌گرفت.

لباس‌بنفش‌تیره‌اش هم‌خوانی‌زیبایی‌با پوست‌سفیدش‌داشت‌ و موهای‌لختش بلند،‌ علی‌صدر‌‌میز نشسته‌بود و به‌ورق‌های‌توی دستش‌نگاه‌می‌کرد آس‌قبلم‌رو روی‌میز ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید