ما ماندیم و عشق به قلم مرضیه نعمتی
پارت سیزده
زمان ارسال : ۱۹۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
عباس در حالی که دراز کشیده و تخمه میشکست، از مادرش میپرسید:
ـ خونشون کجاس؟
مهناز خانم که تازه صحبتش را با مادر دختر تمام کرده بود، کاغذ را دستش داد. مجتبی آدرس را از دست عباس قاپید و گفت:
ـ بده ببینم.
عباس زل زد به ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Zarnaz
۲۱ ساله 00عالی بود مرسی مرضیه جونم 💋❤️