پارت هشتم

زمان ارسال : ۱۶۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

فصل 4

عباس با ظاهری آراسته از خانه بیرون آمده و قصد رفتن به خیابان و سوار شدن ماشینش داشت که چشمش به یک پستچی با بسته‌‌ای در دست مقابل در خانه بهمن افتاد. پستچی زنگ را فشرد و لحظاتی بعد بهار در چهار چوب در نمایان شد. مانتوی مشکی همراه با یک شل ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید