ما ماندیم و عشق به قلم مرضیه نعمتی
پارت هشتم :
فصل 4
عباس با ظاهری آراسته از خانه بیرون آمده و قصد رفتن به خیابان و سوار شدن ماشینش داشت که چشمش به یک پستچی با بستهای در دست مقابل در خانه بهمن افتاد. پستچی زنگ را فشرد و لحظاتی بعد بهار در چهار چوب در نمایان شد. مانتوی مشکی همراه با یک شل ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهرا
00👍🏻