پارت چهارم

زمان ارسال : ۱۶۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

فصل 3

بهار از این پهلو به آن پهلو می‌‌غلطید و به پسر بزرگ مهناز خانم با آن چهره سرد و بی تفاوتش فکر می‌‌کرد. اندیشید: «چه‌‌قدر گوشت تلخ و نچسب و بی ادب بود!» صدای بهمن را از پشت در شنید که در حال صحبت با ملیحه بود.

ـ بهار خوابه؟

...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید