پارت یازده

زمان ارسال : ۳۰۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 12 دقیقه

فصل 5

از ساعتی قبل جلوی آینه ایستاده بودم و سر تا پایم را برانداز می‌‌کردم. آن روز با دایی ملینا قرار داشتم. آنقدر حساسیت نشان داده بودم که بالاخره صدای خاله سیما درآمد:

ـ مهسا خوشگلی! بیا کنار بذار اون آینه نفس بکشه.

مردد برگشتم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.