پارت هفده

زمان ارسال : ۱۵۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

گیج و خواب‌آلود آب سرد را به صورتش پاشید و رخسارش را شست. این‌کار باعث شد خوابش بپرد. امیرحسین در آیینه نگاهی به چهره‌ی اخمویش انداخت. حالت چشم و ابرویش کاملاً شبیه ایشتار بود. با یاد جانانش قلبش به تکاپو افتاد. جسمش در ابرقوی و روحش در شیراز جولان می‌داد. با خودش اندیشید «کاش می‌شد زودتر به شیراز برگردم.» پلک‌هایش را روی‌هم فشرد و از دستشویی خارج شد.
داوود در حیاط تکه‌های یخ بزر

100
20,530 تعداد بازدید
15 تعداد نظر
34 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید