ایشتار به قلم سیده نرجس کشاورزی
پارت یازده
زمان ارسال : ۲۰۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه
از شقایق خداحافظی کرد. امشب قرار بود میهمانان به خانهشان بیایند تا مادرش نامزد کند. از تهدل دعا کرد که آن مرد مانند سپنتا توزرد از آب بیرون نیاید و مادرش هم بتواند بعد از مدتها یکزندگی آرام، بیدغدغه و همراه با عشق را تجربه کند و خوشبخت شود. با خانوادهی آرمیتا آشنا بود اما چندان با یکدیگر رفتوآمد نداشتند. فقط درحد جشنها و رفتن به آتشکده، اوستاخوانی و گاتهاخوانی آنها را می