پارت یازده

زمان ارسال : ۲۰۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه

از شقایق خداحافظی کرد. امشب قرار بود میهمانان به خانه‌شان بیایند تا مادرش نامزد کند. از ته‌دل دعا کرد که آن مرد مانند سپنتا توزرد از آب بیرون نیاید و مادرش هم بتواند بعد از مدت‌ها یک‌زندگی آرام، بی‌دغدغه و همراه با عشق را تجربه کند و خوشبخت شود. با خانواده‌ی آرمیتا آشنا بود اما چندان با یکدیگر رفت‌وآمد نداشتند. فقط درحد جشن‌ها و رفتن به آتشکده، اوستاخوانی و گاتهاخوانی آن‌ها را می‌

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.