تو سیندرلا نیستی به قلم نسترن قلی زاده
پارت سوم
زمان ارسال : ۳۰۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
در نهایت، وقتی از خندهاش کم شد، ایستاد، اشکهای ناشی از خنده بیامان را از گونههایش پاک کرد و دستهایش را در جیبهای روپوش مدرسه فرو برد.
خدا را شکر میکردم که دیگر مجبور نبودم آن مانتویِ خردلیِ بدرنگ را برتن کنم.
کمی نزدیک شد و گفت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
رهام ریسی
00عالی