طبقه ی زیرین(به همراه جلد دوم) به قلم آزاده دریکوندی
پارت سی و سوم :
ناگهان همه چیز بهم ریخت و تمام کسانی که تا آن لحظه آنجا بودند به سمت خروجی قصر، جیغ زنان دویدند. همه دویدند غیر از کسانی که باید در اصل فرار میکردند!
آنها هنوز هم همانجا ایستاده بودند و هاج و واج به یکدیگر نگاه میکردند. ولادیمیر به شدت نگران حال نوهاش بود و مدام این پا و آن پا میکرد تا بلکه راهی برای گریختن از آن جمع و آن هیاهو پیدا کند و به تنهایی به سوی زندان قصر برود؛ اما ش
مطالعهی این پارت کمتر از ۸ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۷۰ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
وای خوشحالم دوست داشتی😍😍
۷ ماه پیشایلما
00خیلی قشنگ بود رمانت آزاده جون🥺😍دستت طلا خسته نباشی گلم 😘چقدر خوب ک ولادیمیر از شرارت دور موند تا الان خودش وکشف کردو پایان زیبا ❤️
۹ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ممنونم ایلما عزیزم که اینجا هم همراهم بودی و حمایتم کردی😍 خوشحالم که پایانش رو دوست داشتی. امیدوارم به دل همه نشسته باشه
۹ ماه پیشآمینا
00پایان زیبایی داشت آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد.خسته نباشی عزیزم
۹ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ممنونم آمینا عزیزم🥰ممنونم که اینجا هم همراهم بودی و مرسی به خاطر تمام حمایتی که از من داری😍
۹ ماه پیش
هیوا
۱۹ ساله 00واقعا رمان قشنگی بود و آخرش دوست داشتم بهترین رمان تخیلی بود که خوندم ❤️😍