دادگاه مردگان به قلم سهیلا عبدی
پارت چهل و چهارم
زمان ارسال : ۳۱۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
باورش نمیشد که او آن قدر به الکس نزدیک بود ولی هیچوقت او را تشخیص نداده بود. سرش را بالا پایین کرد و گفت:
- باشه بهت کمک میکنم اما به شرط این که به هیچ کس در مورد من چیزی نگی حتی کارمن دوست ندارم از من متنفر بشه یا بترسه. راستش رو بخوای حال ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما