پارت پانزده :

_ظاهرا گشنه هم نیستی!

با صدای سمانه از جای پرید. تمام مدت بدون آن‌که بداند، با شامش بازی کرده بود. سمانه اخم کرده بود و مشخص بود که از جریان صبح دلخور است.

_فکرم درگیر پرونده‌س. ببخشید!

قاشقی در دهان گذاشت که سمانه دوباره گفت:

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.