پیله ی پروانه به قلم فرگل حسینی
پارت بیست و نهم :
پروانه پرخُشم از جا بلند شد. نگاه حامی وشهریار سمت او کشیده شد.
_چه معنی میده این مسخره بازیا؟
شهریار خونسرد ابرویی بالا پراند.
_پس دوست نداری معامله کنیم.
پروانه برگشت ونگاهش به آب های آرام استخر افتاد. دلش میخواست مثل آنها بود، ساکت آرام، وبدون دغدغه!
_من دوست دارم معامله کنیم، بیشتر از هرچیزی این و میخوام اما تحمل این ادابازی وچرت وپرتارو ندارم پس اگه میخوای
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۰ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۷۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فرگل حسینی | نویسنده رمان
پروانه که فعلا خیلی بهش اعتماد داره
۹ ماه پیشاسرا
00چراتوقسمت کامل شده قرارداره تعجب کردم فرگل 😘🙏
۹ ماه پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
نه برای من که همچین چیزی نیست🤔
۹ ماه پیشهانا
00خسته نباشی گلم امیدوارم همیشه حال دل همه خوب خوب باشه
۹ ماه پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
ممنون هانای عزیزم🦋🤍
۹ ماه پیشپرنیا
00مرسی قشنگم امیدوارم توهم روبراه باشی و حال دلت خووش❤️❤️❤️ مرسی بخاطر رمان قشنگت
۹ ماه پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
پرنیای عزیزم منم امیدوارم دلت همیشه خوش باشه🦋❤🥺
۹ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00سلام سلام فرگل جونم خوبی عزیزم 😍من خوبم تو هم امیدوارم خوب باشی ❤️💋آره میگذره تو چی؟ با کارای دانشگاه سرو کله میزنم🤪قربونت بشم چه اطلاعی قشنگی💋ودر آخر امیدوارم زندگی بروقف مردات باشه عزیزم ❤️💋
۹ ماه پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
عزیز دلمی🤍🦋امیدوارم بهت خوش بگذره جانم منم درگیرم❤🥺
۹ ماه پیشساناز
00سلام نویسنده عزیز انشالله که همیشه حالت خوب باشه و رمانت عالی انشالله همیشه قلمت پایدار دوست دارم ❤️❤️❤️❤️❤️
۹ ماه پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
سلام ساناز عزیزم خوش باشی 🤍🫰
۹ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00امایگادددد چقدر باحال بود مرسی عالیییی فرگل جونم😍😍وایییی من حس میکنم این افراد از طرف شهریار باشن به خوان پروانه رو به دزدن چون حامی راست میگه به پروانه چشم داشت👍😍
۹ ماه پیش
ایلما
00حالا نوبت پروانه س ک حامی و بی محل کنه ولی حقشه با اون دختره چندش بهار