پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۲۳۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 18 دقیقه


همانطور که شبانه توی اتاقش نشسته بود خودش را در انتهای یک بن بست می‌دید هر مسیری را که می‌رفت بی‌راهه بود و هر آرزویی امروز اگر محقق هم می‌شد فردا محال بود خراب نشود. شبانه از آرمان رسیدن به رویاهایش گذشته بود و حالا تنها در تنازع بقا بود بدون هیچ آینده و انگیزه‌ای.
شبانه روی تخت دراز کشید و به سقف خیره شد. از پایین سروصدا می‌آمد. صندلی می‌آوردند‌؛ وسایل پایین را جابه‌جا می

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سپیده

    10

    حالا میرسیم برای حدس بعدی 😔اینکه ریحان عاشق یزدان میشه

    ۲ هفته پیش
  • Syt

    20

    نمیدونم چرا احساس میکنم یزدان نسبتی با شبانه یا مهراد داره مثلا برادر عمو یا حتی پدر چون معتقده ولی ب موهای شبانه دست زد تو تصادف بی صبرانه منتظر رویارویی مهراد و ریحانم

    ۸ ماه پیش
  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    خیلی نکته‌ی ظریفی رو گرفتی آفرین

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.