گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و هفده
زمان ارسال : ۱۸۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
نگرانت شد و هی جویای حالت بود که چطوره و چی خورده و از این حرفا. بعد از تلفن من به مامانم گفته با دوستش میره خرید. ولی شب برنگشته خونه. آخر شب مامانم با هول و ولا به من زنگ زد و قضیه رو گفت. گفت به دوست ستایش هم زنگ زده ولی اون ابراز بیاطلاعی کرده. گفته اصلاً خریدی در کار نبوده. من احتمال دادم اومده باشه پیش تو. ولی هرچی به گوشیت زنگ زدم، جواب ندادی. اینقدر همه نگران بودن که همون دیشب میخ
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فریبا
00یعنی ستایش رو کشته و خورده؟چه بد