حافظه ی روشن آب به قلم رویا ملکی نسب
پارت چهل و هفتم
زمان ارسال : ۱۱۴ روز پیش
بیخوابی به سرش زده بود. پاورچین از خانه بیرون رفت. نسیم ملایم لا به لای موهایش تاب خورد و پوست صورت و گردنش را به خنکی نشاند. عطر شکوفه های سیب و پرتقال و بهار نارنج آمیخته
به رایحۀ گل ها فضای باغ را در برگرفته بود. هلال ماه نور نقره فام بر زمین می تابید و موهای طلایی دختر چون انوار زر افشان خورشید به جدال با ماه برخاسته بود.
طبق معمول مسیر استخر را در پیش گرفت. نشستن زیر شاخ و بر
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.