تعمیرکار به قلم میلاد سرداری
پارت ششم
زمان ارسال : ۲۳۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
وقتی سوار بر ماشین از آنجا دور شد آقا خشایار درب مغازه را بست و به کمک قلاب فلزی کرکره را پایین کشید.
- خودت رو ناراحت نکن بعضیها شعور ندارن.
- کاش فقط بعضیها شعور نداشتن.
کرکره را کامل پایین کشید و بعد قفل کتابی را چفت کرد. بل ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00رمانتون جالبه من ازش خوشم اومد ولی یه سوالی برام پیش اومد این آقا خشایار خود درگیری داره؟ آخه اخلاقش انگار هی عوض میشه هی مود عوض میکنه