پارت بیست و هفتم

زمان ارسال : ۳۰۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه


_ اِاااا... خب بیا تو دیگه!
ریتم سه باره نواخته شد. وصال کلافه و خسته ایستاد. باز ونداد بازی اش گرفته بود. فقط قد دراز کرده بود وگرنه نه شانزده ساله که 6 ساله بود. با توپ پر در را گشود: مگه با تو نیستم می گم بیا تو؟ بازیت گرفته؟!
کسی پشته در نبود. گفته بود بازی اش گرفته. بی حوصله سر از قاب در به جست و جوی ونداد بیرون برد. شاخه گلی آرام به بینی اش کوبیده شد. اخم آلود سر عقب برد و از دیدن ف

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    حامی همون ک خارج تشریف داشت😂

    ۱۰ ماه پیش
  • رویا ملکی نسب | نویسنده رمان

    خودشه😊

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.