پارت چهل

زمان ارسال : ۳۰۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

از ساختمان خارج شدند و نگاهِ وحشت‌زده‌ی امیرعلی نامحسوس دورتادور سالن چرخید؛ احدی در کریدور نبود. با فشار دست مرد سمت آسانسور رفت و وارد کابین شدند.
تمام مدتی که آسانسور به پارکینگ رسید، امیرعلی خیره به زمین بود و مرد موشکافانه نگاهش می‌کرد. کاش امیرعلی می‌فهمید این مرد چه صنمی با گیلدا دارد؟ چرا عکسش دست پلیس بود؟ او یکی از ضاربین است؟ می‌خواهد به بیمارستان رود و بلایی سر گیلدا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.