گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت سی و یکم :
بالاخره اگر این مرد مضنون باشد و دستگیر شود، امیرعلی هم میفهمد پلیس چطور به او و عکس او رسیده است.
تردیدش در رفتن به باربد فهماند که خواستهای دارد.
-چیز دیگهای هست که ما باید بدونیم؟
آهی کشید و مردد لب زد:
-نه؛ فقط...
چند ثانیهای سکوت کرد، سپس افزود:
-میشه عکس همسرم رو دوباره ببینم؟
جلوی لبخندی که چیزی نمانده بود روی لبهایش شکل بگیرد را گرفت و امیرعلی سری
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۶۱ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.