دیار آشوب به قلم سیده نرجس کشاورزی و دیبا کاف
پارت چهارده
زمان ارسال : ۳۰۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
ظرف غذاها رو از روی صندلی عقب برداشتم و بغل کردم. بوی خوبشون عقل رو از سر میپروند. چه خوب که امشب بابا و شبانه هم غذای خوب میخوردن. به طرف چکاد برگشتم و طبق چیزی که تو سرم بود مهربون تر از همیشه به چشمای رئوفش خیره شدم.
_چکاد؟
...در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مبینا
۱۹ ساله 00آشوب یکم داره تند پیش میره به نظرم😂این همه ابراز علاقه با هم آخه؟اگه واقعیت بود به نظرم جالب نبود و باعث میشد پسره دور برداره ولی خب باید دید نویسنده نتیجه کارشو چه جوری نوشته.