پارت چهارم

زمان ارسال : ۳۴۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

احساس خطر کردم که شروع به دویدن کردم. با قدم های بلند میدویدم و آقای عزیزی هم پشت سرم می اومد. گاهی به عقب برمیگشتم و گاهی نفس نفس میزدم. اونم انگار قصد خسته شدن نداشت که پا به پام میدوید.

تو خیابون اصلی پیچیدم و چند لحظه ایستادم. خیابون پر ا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.