پارت چهل و دوم

زمان ارسال : ۲۸۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 12 دقیقه

طوبا
اولین بار که با زینت بیرون رفتیم، هر دویمان خوشحال بودیم. چند کوچه آن‌طرف‌تر، زینت ماتیک و آینه‌ای از کیفش درآورد و مالید. ناراحت بود که مجبور شده روپوش مدرسه بپوشد.
گفتم: غصه ندارد. مگر اولین بار است که غلامحسین تو را می‌بیند؟
گفت: امروز غلامحسین نمی‌آید. تو آنقدر ذوق داشتی دلم نیامد بگذارم یک روز دیگر. خودمان دوتایی بگردیم، یک روز دیگر با غلامحسین می‌رویم جای درست

270
47,576 تعداد بازدید
293 تعداد نظر
59 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید