پارت چهل و یکم

زمان ارسال : ۱۱۳۲ روز پیش

- مگه چمه؟ 

دقیق کنارم نشست و دستش رو دور شونه‌ام انداخت و با لبخندی گفت: هیچی‌ات نیست، ولی یه جذابیتی داری که برات نگم؛ دیوونه تو با این قیافه و تیپ می‌تونی بهترین دخترها رو تور کنی!

چپ چپ نگاهش کردم و حرصی لب زدم: خواهش می‌کنم واسه من ن ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید