اشک های یخی به قلم نسترن قلی زاده
پارت ده
زمان ارسال : ۳۵۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
نگاهم را از سامیار گرفتم و به گرگین دادم.
_اون پسر گناهی نداره.
_قصد داری باهاش چی کار کنی پس؟
_نمیدونم فقط میدونم که میخوام که زنده بمونه.
پس از لحظهای سکوت، با ناباوری به من نگریست و زمزمه کرد:
_درست میگی اون ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما