پارت دوازده :

یاسین معنای نگاهش را درک کرد و برای اولین بار احساس شرمندگی کرد.
- اسم خانومت چیه؟
بشقاب را پس زد و کلافه جواب داد:
- مرضیه.
انگار آن جو رسمی میان‌شان از بین رفته بود.
سری تکان داد و از جایش بلند شد.
یاسین با تعجب نگاهش را بالا آورد و پرسید:
- کجا؟
- اگر که فکر می‌کنی برای زندگیت مشکل ساز می‌شم نیازی نیست استخدامم کنی.
اخم‌هایش را درهم کشید:
- همچین فکری

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۷۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.