پارت سی و نهم

زمان ارسال : ۱۱۳۴ روز پیش

میون حرفم پرید و گفت: اون خودش ماشین می‌گیره میره.

گیج چشم‌هام رو گرد کردم و سوالی نگاهش کردم که لبخند ملیحی تحویلم داد و گفت: چون من به شما قول دادم، گفتم اون با ماشین بیرون بره که معطل نشید.

عصبی در رو باز کردم و پیدا شدم و در حالی که م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید