پارت ده

زمان ارسال : ۲۶۳ روز پیش

-کمه شیدا. نیست! باشه هم خیلی گرونه.
زانوهای امیرطاها را توی چنگش گرفت. ناخنش کشید روی شلوار جین او و صدا داد. هیجان داشت. انگار از نبایدها گذشته بود. نمی‌خواست وقت را از دست بدهد شاید عقیده‌ی او برگردد:
-هر چی دارم می‌فروشم. فقط بریم.
-با چهارتا سکه و چند تا تیکه طلا می‌خوای پول پیش جور کنی؟
با مشت به زانوی امیرطاها کوبید:
-پس تو ۳ ساله چیکار داری می‌کنی؟ دوقرون پس‌اند

92
23,233 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
122 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید