پارت دوم :

-باید بزاری عزیز. نمی‌تونم نرم. من باید برم. شیوا فقط هفده سالشه. اون فقط داشت از خودش دفاع می‌کرد، اما من نتونستم ثابت کنم. من وکیل خوبی نبودم براش. باید برم برای رضایت.

عزیز کلافه سرش‌و تکون داد و رفت توی خونه. می‌دونستم نیاز به تنهایی داره، ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.